سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که دوستی ندارد، اندوخته ای ندارد . [امام علی علیه السلام]

بحث وصال یار - قطلگاه

Powerd by: Parsiblog ® team.
بحث وصال یار(جمعه 86 دی 28 ساعت 12:3 صبح )

خداوند تبارک و تعالی خطاب به ماها می فرماید : ( خطاب حدیث مستقیم به خود ماها هست ، حتی پیغمبر (ص)‌ رو هم واسطه قرار نمی ده ) ” یابن آدم ، فرزندان آدم ! من شما رو خلق کردم و دنیا و محیط شما رو هم من خلق کردم ، لذا خصوصیات شما و دنیا و محیط رو من بهتر از همه می دونم . حالا ببینید نظر من نسبت به شما چیه ؟

”  یَابْنَ آدَمْ مَنْ اَصْبَحَ حَریصَاً عَلَی الدُّنیا لَمْ یَزِدْ مِنَ الله اِلّا بُعْدا و فِی الاخِرَهِ اِلّا جُهْدا ” می فرماید : اگر یه کسی در دنیا آثار رو از خودش بدونه و سعی کنه به وصال مادیات برسه ، هیچ گونه بهره ای نمی بره مگر اینکه از خدا دور شده و برای آخرتش زحمت ایجاد کرده .

خداوند می فرماید : ” دنیایی که من خلق کردم ، درسته که مردم اغلب دارند با چشم مادی بهش نگاه می کنند ، اما این دنیا یه دنیایی هست که سراسر نورانیت و صفا و معنویت هست . دنیایی که من خلق کردم ، برای این خلق نکردم که تو اینقدر توی این دنیا در اذیت و ناراحتی باشی ، چرا تو اینقدر در اذیتی ؟ ” من تعجب می کنم از اینکه می بینم مردم ما در میان این همه صفا ، اینقدر  ناراحتند و اینقدر دردسر دارند . آیا غیر از اینه که خودت و دنیا و محیط خودت رو نمی شناسی و به حرف خالقت گوش نمی کنی ؟ ببین خالق تو به تو چی گفته ، و از دنیا چه توقعی باید داشته باشی ؟

 در قرآن کریم (  انشاء الله همه شما مقید به خوندن و دقت در معانی اون هستید ) ما یه سوره ای داریم تحت عنوان سورة‌ ” انسان ” . اینکه دیگه سورة بقره و نمل و فیل و . . .  نیست ، که بگید به ما ربطی نداره . کسی که مسلمون هست و شیعه هم هست ، برای بهتر زندگی کردن ، باید بره و سورة‌ انسان رو بخونه ، ببینه خدا راجع به انسان چی گفته ؟ مگه خدا ما رو خلق نکرده ؟ بریم ببینیم در سورة انسان خدا چی گفته ؟ سوره انسان یه سوره ای هست که خیلی از مسائل رو برای انسان باز می کنه . چند صفحه هم بیشتر نیست . اگر کسی هست که تا حالا توفیق این رو نداشته ، الان تو دلش تعهد کنه که امروز یه سری به قرآن بزنه ببینه این سوره چی گفته ؟

می فرماید :‌ ” من شما رو خلق کردم ، من هم می دونم شما چه چیزی براتون خوبه ، چه چیزی براتون بده . و من از شما بیشتر به خودتون واردم ، و روحیات شما رو بیشتر و بهتر می شناسم . اگر احیاناً در دنیا بخواهی فقط و فقط بخاطر دنیا کار کنی ، به هیچ چیز دنیا هم نمی رسی و از آخرت هم می مونی . ” فقط چون مسلمونی ، اگر کافر بودی ، بله ! یه دستاری از طلا به سرت می بستند که تو دنیا عشق کنی ! بعد هم بمیری ، اونجا هم معلوم نیست حساب و کتابهات چه جوری می شه . ولی چون مسلمون هستی ، فکر نکن می تونی تو این دنیا به اون چیزهایی که می خوای فقط با نیت خودت برسی ، نه . ( الان توضیح می ده )

می فرماید  : ” وقتی یه انسانی اینطوری می شه ، یعنی تمام هم و غمش رو برای دنیا می ذاره ، ( انسانی که برنامه ریزی فکری و عملیش رو برای دنیا قرار می ده ، یعنی نصف عمرش رو فکر می کنه که برای دنیاش چکار کنه و نصف عمرش رو هم به فکرهایی که کرده ، عمل می کنه ) می فرماید : ” وَ اَلْزَمَ اللهُ تعالی قَلْبَهُ هَمّاً لا یَنْقَطِعُ اَبَدا ” یه دونه غمی به دلش می ندازیم ، یه گره ای تو زندگیش می ندازیم که تا آخر عمر این گره همراهش هست ! ”

بعضی از نعمت هایی که ما فکر می کنیم نعمته ، ممکنه  این قضیه اصلاً برای ما مناسب نباشه ، به زور می ریم از خدا می گیریم ،  خدا به فرشته ها می گه : خُب چه کار کنم ؟ اومده گریه داره می کنه ، اخلاص هم که داره ، بعد هم اگر بهش ندم می ره هزار تا حرفِ بد پشت سر من می زنه ، ممکنه بِبُره ، همین نمازهاش رو هم ممکنه نخونه ، دیگه بنی آدم اینطوری هستند ، خیلی خُب این نعمت رو بهش بدید . ولی یه زهر مار هم بغلش سنجاق می کنم ! یعنی نعمت هست ، یه تکة تلخ هم کنار این نعمت سنجاق می کنند ، می گه : نعمتی که داری از من به زور می گیری اینه : ” هَمّاً لاینقطعُ اَبَدا ” یه غصه ای بهت می دیم که تا آخر عمر ، برطرف نمی شه .

خوب دقت کنید ! بعضی ها 40 ، 50 سال برای یه حاجتی می دوند ،  غافل از اینکه ریشه این حاجت به این برمی گرده که شما 50 سال پیش ، یه چیزی رو به خدا گیر دادی ، خداوند هم دید صلاحت نیست ، تو هم گیر دادی ، یه زهرمار بهش سنجاق کرد ،  بهت داد . هر دو تاش با هم هست . تقصیر خودته . نگو چهل سال هست یه چیزی از خدا می خوام بهم نمی ده ، تقصیر خودته ، برای چی به اون درجه نرسیدی که بگی : بابا ! من صلاح خودم رو نمی فهمم ، اگر بخوام خودم دنبالش برم به زور هم ممکنه خدا بهم بده ، اما مراقب باش ، که این دادن همراه با یه دونه نقمت هست .

” و فقراً لاینالُ غِناهُ اَبَدا ” می گه کسی که دائم داره دنبال دنیا می دوِه ، یه فقری بهش می دیم که این فقر اصلاً به حساب بانکیش کاری نداره ، این فقر به روحیاتش کار داره ، یه حالت حرصی بهش می دیم که تا آخر عمر این حالت از بین نمی ره . دقت کنید !  یه جمله ای رو یکی از رفیقهای رزمنده خودم گفته بود : ( بعد از جنگ ) من جون می دم اما دو زار نمی ذارم از من ببرند ، یعنی انسان به درجه ای می رسه که حاضر می شه جون بده اما یه ریال نمی تونه کمک کنه . اصلاً نمی تونه ! انسانی که دنبال دنیا می ره و مال جمع می کنه ، مصداق این ضرب المثل هست که می گه : آنهایی که غنی ترند محتاج ترند . واقعاً اینطوریه . یکی از عزیزان می گفت : شما که مثلاً مشکل مادی دارید ، اعلام کنید ، مثلاً خواهرها زینت هاشون رو بدهند ، همه می دهند . گفتم : هیچ وقت همچین کاری نمی کنم . اولاً من خیلی مخالفم ، که کسانی بخواهند در یه جلسه ای زینت زن رو جذب و جلب کنند . اصلاً یعنی چی ؟ چون اصلاً این قضیه با ناموس پرستی شیعه جور در نمی یاد ، یعنی چی آقا زینت هاتون رو بدید ؟ اتفاقاً اگر اعلام کنیم ، اونهایی که زیاد دارند ، نمی دهند ، اونی که مثلاً یه انگشتر از مال دنیا داره ، اون می یاد کمک می کنه . و این اصلاً به آدم نمی چسبه . اونهایی که بیشتر دارند نمی تونند بدهند ! چون این فقیرتر از اون کسی هست که نداره .

کسی که ماشین 20 میلیون تومنیش بیرون پارکه ، تو خونه راحت زندگی نمی کنه ، اما اونی که دوچرخه اش رو گوشه حیاط انداخته ، این راحت تر زندگی می کنه ، فقر به حساب بانکی تو نگاه نمی کنه ، به حساب طمع دلت نگاه می کنه ، هر کسی طمع کارتر بار می یاد تا آخر عمر فقیرتره . بیچارة بدبخت ، تا آخر عمر ناراحته .

می گه از همون اول خودت رو جمع و جور کن ، هیچ ارزشی نداره . یه وقتی به یه بنده خدایی یه کمکی می خواستیم بکنیم ، اومد گفت : آقا خیلی ما رو شرمنده کردید ! ( مثلاً ما می خواستیم 100 هزار تومن کمک کنیم که حالا مال خودمون هم نبود ، دست گردون کرده بودیم ) گفتم برای چی ؟ گفت : آقا ما اصلاً توقع نداشتیم شما 100 هزار تومن کمک کنید ! گفتم : من 300 گرم کاغذ بهت دادم ،‌ چرا شرمنده ای ؟! 300 گرم کاغذ که چیزی نیست .

آدم باید نگاهش به دنیا این نگاه باشه که واقعاً ارزش نداره ، یه ضرب المثل هایی ما ایرانی ها داریم که اصلاً هم عمل نمی کنیم ، می گه : آقا ! مال چرکِ کفِ دسته ! هیچ کس هم عمل نمی کنه ، چرا دروغ می گی ؟ جدی چرک کف دسته ؟ آیا تا حالا شده اینطوری کار کنی ؟ یه وقتی از یه بزرگواری تو همین شهر رفته بودند کمک بگیرند برای کاروان مشهد ، دست کرده بود تو جیبش ، همه اش رو گذاشته بود کف دستشون ، بعد که طرف می خواسته بره ، گفته بود : ببخشید ! یه 50 تومنش رو برای کرایه تاکسی به من بدید ! ( یعنی اصلاً نشمرده بود که چی تو جیبش هست . هرچی بود و نبود رو داده بود ) نمی گم حساب و کتاب نداشته باشید ، می گم :‌ اینجوری به دنیا نگاه کنید ! اینگونه به دنیا و خداوند نگاه کردن ، خداوند تبارک و تعالی ما رو وا نمی گذارد .

” وَ عَمَلاً لاینالُ اَبَدا ” کسی که داره دنبال دنیا می دوه یه آرزویی به دلش می ندازیم که تا آخر عمرش دنبال این آرزو می دوه و آخر هم بهش نمی رسه ، آخرش هم نمی رسه ! برای خدا هیچ کاری نداره که یه آرزویی به دل ما بندازه ، بعد هم به ما نده تا یه عمر دنبالش بدویم . آقا ! خدا چرا این جوریه ؟! چرا با ما اینجوری برخورد می کنه ؟ تقصیر خودتِ . آخه خدا تو رو برای اینجور چیزها خلق نکرده ، خودت داری اینجوری شلوغش می کنی ، می خوای خدا بد برخورد نکنه ؟ خدا تو رو خلق نکرده که اینقدر به این چیزها فکر کنی . تو خیلی قوی تر از این حرفهایی ، خیلی بالاتر از این حرفهایی ، قدر خودت رو بدون ! بابا وقتی می دونه بچه قدرش رو نمی دونه اذیت می شه دیگه ، بچه رو تنبیه می کنه . می گه :  برات خونه فراهم کردم ، محیط فراهم کردم ، پول تو رو دارم می دم ، همه کارهات با منه ، بشین درست رو بخون ! الان وظیفه ات اینه ، بچه انجام نمی ده ، بابا ناراحت می شه . خدا هم داره همین رو می گه ، می گه : بندة من اینها رو برات فراهم کردم بشین کارت رو بکن ، چرا صبح تا شب دنبال این فکر و اون فکر هستی ؟حداقل ، فکرها تو مرتب کن ، این مُخ تو که چیز کمی نیست ، دائم این رو تو کار انداختی که کجا رو بیشتر بخوری ؟ ول کن بابا ! عمرت گذشت ، اون کسی که تا 80 سالگی دنبال عوض کردن ماشینش هست ، این تا آخر عمرش همینطوریه ، بعضی وقتها من یه آرزوهای بدی می کنم ، (  از همون آرزوهایی که خدا گفته آدم هیچ وقت بهش نمی رسه ) بعضی وقتها که این پیرمردهای 60 ، 70 ، 80 ساله رو می بینم از ته دل آرزو می کنم که ای کاش جای اینها بودم ، خدا شاهده !

تو یه اتاقی می رفتم آماده می شدم ! خوش به حالش . دیگه گذرونده ! دیدی اونهایی که دبیرستان رو تموم می کنند ، سال چهارم ، روز آخر چقدر خوشحالند ؟ می گن : خوش به حالش دیگه از دبیرستان بیرون رفت . به این مسن ها به دید سال آخری ها نگاه می کنم ،‌ عشق می کنم ، حسرت می خورم می گم : کاش جای این بودم .

اما بعضی از اینها رو که می بینی یه جوری زندگی می کنه ، فکر می کنه جای منه ، الان داره برنامه ریزی می کنه انگار که جای منه ، انگار حالا چه خبره ؟

” یَابْنَ آدم کلُ یومٍ یَنْقُصُ مِن عُمرک و انت لا تدری ”‌ هر روزی که می گذره یک روز از عمر تو داره کم می شه . (خیلی عجیبه ) خدا می گه : ” تو نمی دونی ! ” ( لاتدری ) اصلاً احساس نمی کنی . بابا ! امروز روز نهم محرمه ، دیروز هشتم بود و یک روز از اون فرصتی که به ما دادند کم شد . احساس می کنی ؟ شما که روز شمار کنکور و دانشگاه تون و امتحانات و حسابهاتون همه ردیفه ، این روزشمار عمر رو هم حساب می کنید ؟ خیلی عجیبه که اینجا خداوند می گه : ” و انت لاتدری ” این یه جور تحقیره ، می گه تو نمی فهمی ! یه روز گذشت ، داره عمرت کم می شه .

یکی از اساتید ما ( خداحفظشون کنه ) یکی از حالتهای عرفانیش این بود ، ساعتش رو که از ساعتهای جیبی بود جلوش می گذاشت  ، به عقربه نگاه می کرد و گریه می کرد ، همین جوری که داشت می چرخید گریه می کرد ، می گفت : ”عمره داره می گذره . ”

”‌و انت لاتدری ” تو چرا نمی فهمی ؟! ” وَ یُعْطی کُلِّ یومٍ رزقکَ من عندی و انت لاتحمَدُهُ ” هر روز هم داره می گذره من دارم بهت روزی می دم ، به دلم مونده یه شب ، آخر شب بیای بشینی واقعاً از ته دل بگی : خدایا ! اینها که امروز دادی مال تو بود . به دلم مونده که یه بار این بندة من بیاد یه شکر بکنه ، یه چیزی بگه . خجالت هم نمی کشه !

” فَلا بِالْقَلیلِ تَقْنَعْ وَلا بِالْکَثِیرِ تَشْبَعْ ” کم بهت می دم ؟ غُر می زنی ، راضی نمی شی ، زیاد بهت می دم ؟ اشباع نمی شی ، ارضاء نمی شی ، من چه کار کنم با تو ؟ ” یَابْن آدم مَا مِنْ یَوْمٍ جَدیدٍ الّا وَ یَعْطیکِ من عندی رزقٌ جدید ” تو خودت تو زندگیت دقت کن ، حتی یه روز نبوده که شروع کنی به زندگی کردن و ببینی من یه نعمت جدید بهت ندادم ، حتی یه روز ! امروز نرفتی یه کلمة جدید یاد گرفتی ؟ کی این نعمت رو بهت داد ؟ امروز یه چیز ندیدی لذت بردی ؟ کی بهت نعمت داد ؟اصلاً تو داری از ابزارهای من استفاده می کنی ، خونه رو من بهت دادم ، نعمت رو من بهت دادم ، حیات رو من بهت دادم ، روزی نیست که من به نعمت هات اضافه نکنم .

” وَ ما مِنْ لَیْلَهٍ اِلّا وَ یَعْطِینی مَلائِکَتی مِنْ عِنْدِکَ بِعَمَلٍ قَبیح ” و هیچ شبی نیست که ملائکه من بالا نیایند و یک گناه از تو بالا نیاورند . روزها روزی من رو می خوری و شبها معصیت من رو می کنی .

” تَأکُلُ رِزْقِی وَ تَعْصِینی ؟! ” روزی من رو می خوری گناه می کنی ؟! ” وَ اَنْتَ تَدْعُونِی فَسْتجیبُ لَکَ  ” می گه : تو من رو صدا می زنی من هم جواب می دم .

( یا قمر بنی هاشم (ع) ! آقا امروز تو شرمندة آبی و ما شرمندة گناه . آقا عاشورا و تاسوعا هم دست از گناه کردن برنمی داریم . ) این جمله از اون جمله هایی هست که دل آدم رو ریش می کنه : می فرماید : ” بندة من ! ” خَیْرِی اِلیکَ نازِل وَ شَرُّکَ اِلَیَّ ساعد ” دائم من دارم برات خیر می فرستم و دائم تو داری گناه برمی گردونی . ” فَنِعْمَ الْمَوْلی اَنَا وَ بِئْسَ الْعَبْدُ انت ” عجب خدای خوبی هستم من و عجب بندة بدی هستی تو ! ” انتَ تَسْئَلُنی فَأعْطِیکَ وَسْتُرُ اِلَیْکَ سُوءً بَعْدَ سُوءٍ وَ قَبِیحً بَعْدَ قَبیحٍ ” وقتی می یای در خونة من می شینی ، انگار نه انگار که تو همون بنده ای هستی که دائم گناه روی گناه می ذاری ، انگار نه انگار اونی هستی که هیچ وقت من رو یاد نکردی ، مگر اینکه کاری داشتی . انگار نه انگار که تو الان رویت سیاه هست ، می یای می شینی و بعد هم با کمال پررویی و وقاحت از من می خواهی و باز هم من می فرستم و باز هم ملائکه به من ایراد می گیرند ، می گن : خدایا ! ولش کن ، دیگه بزار بره گم شه ! دیدی این محرم هم آدم نشد ؟ دیدی این تاسوعا ، ‌عاشورها هم آدم نشد ؟ به جایی نرسید ؟ بزار بره گم شه . یا زهرا (س) ، یا قمر بنی هاشم (ع) !

می فرماید :  ” اَنَا اْسْتَحْیِی مِنْک ” بنده من ! من دارم به جای تو خجالت می کشم ! ” اَنَا اَسْتَحیی مِنْکَ وَ اَنْتَ لاتَسْتَحْیی مِنّی وَ تَنْسانِی ” من دارم به جای تو خجالت می کشم ، من جلوی ملائکه ام ، مدام دارم روی کارهات سرپوش می ذارم ، و تو نمی فهمی و از من خجالت نمی کشی . نمی بینی ، حیا نمی کنی ، من رو یادت رفته . چه شبها که تا صبح منتظرت بودم و چه روزهایی که گفتم : امروز دیگه می یاد ، نیومدی ! چه ماه رمضان ها که خوشحال شدم گفتم دیگه اومده ، اما تا ماه رمضان تموم شد ، رفتی باز پشت سرت رو هم نگاه نکردی ” وَ تَنْسانِی و تَذْکُرُ غَیری ” با همه نشستی صحبت کردی ، فکر نکردی که من هم دلم برات تنگ می شه !


» محمود
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بندگی .ازادگی شجاعت(حسین ابن علی)
بحث وصال یار
تاسوعا

بازدیدهای امروز: 6  بازدید
بازدیدهای دیروز: 1  بازدید
مجموع بازدیدها: 3319  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

بحث وصال یار - قطلگاه
محمود
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم: دوستتون دارم
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «